آمریکاییهای زیادی در طول تاریخ به استانبول سفر کردهاند. مارک تواین شیفته این شهر شده بود و همینگوی از آوای مؤذنان شهر به وجد آمده بود. اما سوزی هنسن خبرنگار آمریکاییای که سال 2009 به این شهر پا گذاشت، سرگذشت دیگری پیدا کرد. او با زندگی در این شهر، ردپای طولانیمدت و خونبار آمریکا را دید و از خود پرسید: چرا این مردم از آمریکا متنفرند؟ ولی شاید سؤال دیگری هم لازم بود: چرا این مردم عاشق آمریکایند؟
رابطه پر نوسان تیفوسیهای بیانكونری با مَكس الگری نیز از همان روزهای نخست حلول نامش به عنوان یكی از گزینههای احتمالی جانشینی آنتونیو كونته مبدل به یكی از همین دوگانهها شد. گروه اول به سبک برناردو برتولوچی كارگردان سرشناس ایتالیایی «رویا بینی» میكردند و گروه دیگر بهیاد فیلم «رم شهر بیدفاع» ساخته روبرتو روسلینی از تعبیر کابوس «تورین، شهر بیدفاع» بیم داشتند.
اعتراف میكنم من نیز از همان ابتدا در زمره گروه دوم بودم؛ یكی از همانها كه هیچوقت نتوانست الگری را دوست داشته باشد. او نیز در تمام سالهایی كه بر روی نیمكت یووه نشست هرگز از این دسته طرفداران با عملكردش دلربایی نكرد. (شاید نیازی به این تكمله نباشد اما این رابطه بیتردید نه از نوع sensative بلكه از نوع تاكتیكی، چیدمانی و استراتژیهای فوتبالی مرتبط با این مربی متوسط ایتالیایی است.)
از همان روزی كه او به ناحق وارث انقلاب یوونتوس و آلترناتیو كونته شد، از دورنمایی پر افتخار برای یوونتوس مأیوس شدم. حتی معجون مخلوط او با ترکیب نه چندان مهیج عناوین كسب شده در ایتالیا و دو فینال ناكام در اروپا نیز هرگز گروه دومیها را در سُكر پوشالی این عناوین مغروق نساخت.
برای واكاوی چنین مدعی ابتدا نیاز است تكلیفمان را با یوونتوس روشن كنیم. اینكه یوونتوسی كه منتقدان الگری انتظار آن را دارند و ماسیمیلیانو غاصب آن محسوب میشود، كدام یوونتوس است؟ اساساً وقتی از یوونتوس حرف میزنیم، دقیقاً از چه حرف میزنیم؟ از باشگاهی مضمحل مانند پارتیزان بلگراد؟ اسپارتاك مسكو؟ و یا نمونههای در حال افول همانند آژاكس و میلان؟ آیا نام یوونتوس برای ما تداعیگر باشگاههای قلیلالدرخششی همچون: گالاتاسرای و سویا است یا ما را در توهی همانند بارسلونای مسی اندود شده! یا رئالِ با طعم رونالدو فرو میبرد؟ پاسخ روشن است: هیچكدام. یوونتوس همیشه یوونتوس بوده، هست و خواهد بود؛ شبیه هیچ تیم دیگر.
مگر میشود تالار افتخارات یوونتوس را تنها با چند اسلاید، چند فایل تصویری و اطلاعاتی در خصوص سالهای آقاییاش در ایتالیا و اروپا مروری كوتاه كرد؟ اگر پاسختان مثبت است پس راه را اشتباه آمدهاید و بهتر است رنگ و تیمتان را از سیاه و سفید به قرمز، آبی، اناری! یا هر رنگ دیگری كه دوست دارید، تغییر دهید؛ چهآنكه حتی نگارنده نیز بیم دارد با پرداختن اجمالي به تالار افتخارات یووه مرتكب همان رفتار كلیشهای و باسمهای رایج شود و راهی تباه رود.
در دوران خزان اقتصادی اتحادیه اروپا و سقوط آزاد فوتبال ایتالیا و در موسم وداع با روزهای پرشكوه ماضی در سرزمین چكمهای، غلبههای شكنندهي تیمِ تحت هدایت الگری بر رقبا، غریو قدرتنمایی بر اسكودتونشینان قلمداد شد و ایستادن بر سكوی نخست سری آ خروشی علیه ضعفای سری آ مفروض گرديد. بر خود غره شدیم و فخرها ورزیدم؛ با احترام فراوان به «الاغهای پرنده» انگار تیمی در حد باشگاه «ناپولی» هستیم و اینك فاتحانه بر قله ایستادهایم و نباید ناشكر باشیم!
با آقای الگری دوبار تا لب چشمهی قهرمانی لیگ قهرمانان رفتیم اما جرعهای ننوشیده ذبح و تحقیر شدیم؛ طوری كه در دل آرزو پروراندیم كه ای كاش با سرهایی بالا در همان مراحل قبل در میان محذوفین میماندیم و اینچنین در جلوی چشمانِ دنیای فوتبال سرافكنده نمیگشتیم.
شگفتا كه راه قشرینگری برگزيديم و به جای شماتت الگري برايش مديحهسراييها كرديم. بسانِ بیماری شدیم كه با دردِ آمپولِ شومی كه حتی رد تزریق نامیمونش در رگهای ستارهها تیم نیز دیده میشد، خوشبینانه و بلاهتوار مغازله كردیم.
عدم توانمندی در مواجهه با ستارگان باشگاه، حاشیههای پرشمار رختكن تیم و دست خالی آقاي سرمربي در جدال با بزرگان فوتبال اروپا آنقدر در انظار عمومي شرمگينمان ساخته كه نماي جلوهگريهايش به همين راحتيها از يادمان نخواهد رفت. در این بین صحنههایی تلختر نیز به وفور وجود داشت كه نامآشناترینش در سالهای اخیر، گريبانمان را در آستانه بازیهای بزرگ یووه ميگرفت؛ آنجا كه به جای خط و نشان كشیدنهای پُرنخوت و از موضع قدرتِ رایج در دنیای فوتبال، شاهد اظهارنظرهایی از موضع ضعف شدیم. ناگوار و تلخ بود كه تیم در آستانه قهرمانیمان با منكر واژههایی مثل: «قدرت ما با آنها برابر نیست اما تمام تلاشمان را خواهیم كرد. »، «آنها بسیار قدرتمندتر از ما هستند. » و... گام به گام به حضیض نزديك ميشود.
چنان شیفتهاش شدیم و برای تمدید قراردادش به تقدیس و آگراندیسمانِ خصایص نداشتهاش متوسل شدیم كه فراموش كردیم با این رفتار چه بر سر نامِ «یوونتوس» میآوریم. او را با شرایط «ساری» و «اینزاگی» قیاس میكردیم و باشگاه پر ابهتمان را با «ناپولی» و «لاتزیو» در كفهای مساوی در یك پیمانه قرار میدادیم. انگار نه انگار ما همان بیرحمانی بودیم كه نه رانیهری كه یووه زخمی و تازه به سری آ بازگشته را مرمت كرد برتافتیم و نه تاب زمان دادن به فرهرا و دلنری را داشتیم و حتی نه میلی برای اعطای التفاتي اندك به زاكهرونی.
تماشای استیصال، تزلزل و فقر تاكتیكی الگری در آوردگاههای حساس به خوبی عیار او را در سالهای گذشته مشخص كرده است. از آنجا كه این یادداشت ویژه طرفداران یووه نگاشته شده نیازی به تكرار ناكامیها و البته بیان مجدد دستاوردهای مثبت او نيست؛ چه آنكه هدف بررسی كمی و قیاس آماری نيز نیست. او به مدد هیجانات هواداران نوپا، اذهان نسیانزده یاران سابق، محدودیتهای اقتصادی و پروپاگاندای رسانهای ذینفعان، راهی برخلاف شایستگیاش پیموده است. نمیتوان چشمها را نیز به واقعیت ناخوشایند این روزها بست؛ احوالاتی كه موجب شده تا بخش قابل توجهي از سینهچاكان سابق سرمربیِ لیورنوییِ یووه به جرگه منتقدین او بپيوندند.
البته كه هیچ بیانكونری با وجدان و منصفي در دنیا نیست كه وجوه مثبت و آثار ماسیمیلیانو در یووه را نادیده بگیرد؛ اما نميتوان منكردستاوردهاي جاهطلبانه او در خلال روند فعالیتیاش در یووه نیز شد. كیست كه موافق نباشد دنیای كوچكِ مربیگری آقای الگری در طول 4 سال حضور در یووه آنقدر پر طمطراق و چشمنواز شده كه سرمربی سابق گروسهتو، ساسوئولو و كالیاری اينك مشتریانی دست به نقد و مشتاق از فرانسه، انگلستان و بسیاری نقاط دیگر داشته باشد. اینها همه از بركت نشستن بر نیمكت سترگِ یوونتوس بوده و لاغیر.
مطالبات این روزهای هواداران با وجود تمام تفاوتها با یكدیگر، در حال حركتی فزاینده به سوی «رهیافتی مشترك» است؛ اتمام مأموریت سینیوره الگری در یووه. به نظر میرسد زمان آن فرا رسیده تا بالانشینان یووه طرحی نو دراندازند؛ نیمكت را فربهتر و به ستارهها بیافزایند؛ چراكه مسیر فعلی در بهترین حالت، چیزی فراتر از آنچه در سالهای گذشته روی داده برای باشگاه به ارمغان نخواهد آورد.
همانطور كه «یوونتوس» با برنامهریزی دقیق، تحسینبرانگیز و استادانهي مدیران و تصمیمگیرانِ كلانش با انقلابی بهنگام، از سقوط ناعادلانهاش برخاست و در حوزههای سختافزاری و نرمافزاری، دگرگونیهای بنیانی و به شدت مؤثري انجام داد، این بار نیز باید دومین موج انقلابش را كلید بزند. همچون انقلابی كه به دست نا اهلان سپرده و منحرف شده و در دستان بیافقِ ماسیملیانو الگری در حال پژمردن و دست و پا زدن در مرحله ماقبلِ نهایی است؛ (سالهایی كه میتوانست بالهای پرواز باشند) با بهترین تصمیمگیری میتوان، بهترینها آتیهها را نیز رقم زد.
شاید وقت آن فرارسیده باشد كه مَكس وقت بیشتری را به ولنتینو و جورجو (فرزندانش) اختصاص دهد و بعد از استراحتی كوتاه، ماجراجویی دیگری را آغاز كند و باعث شود باشگاه یوونتوس با تنفسی دوباره در اتمسفری پر امید، فصلی نوین را در تاریخش آغاز كند.
* يادداشت صرفاً حاوي نظرات شخصي نويسنده است و الزاماً ديدگاه و موضع رسمي Juventus.iR نيست.